سير عارفي جوان به سوي روشن بيني
انسان براي نخستين بار خدا را به وسيله ي والدين خود مي شناسد. آنان نام خدا را با احترام ياد مي کنند و اطفال نيز بديشان تأسي مي جويند؛ احتياجات کودکانه خود را همان گونه که از پدر خود مي خواهند، با سادگي و صفاي تمام از خدا مسئلت مي کنند، از خدا راضي و خشنودند و به وي چون پدري نامرئي اطمينان دارند. چندي بعد در تواريخ سير احوال مردان خدا را مي خوانند و از فضايل وکرامات آنان مانند فرو نشاندن حريق، بستن دهان شير و زخمي نشدن از شمشير و ابزار شجاعت در جنگل هاي هولناک متأثر مي شوند و مي خواهند آنان را در زندگي خويش سرمشق و مقتدا قرار دهند و سپس درمي يابند که وظيفه اي در رعايت راستي و امانت بر عهده دارند، و پشتيبان ناظر اعمال ايشانند و در طول حيات آنان را در انجام وظيفه انساني خود تشجيع مي کنند.
تحصيلات بعدي مدرسه ممکن است هم ايمان جوانان را تکامل و استحکام بخشد و هم به سوي فساد و تباهي متمايل سازد. جوانان مي بينند که کشور آنان جوامع و محيط هاي مختلفي دارد که به هم وابسته و نيازمند همديگرند، جمعي از اشخاص مهم کشور را اداره مي کنند و در رأس تمام آنان رئيس جمهوري قرار دارد که هر تصميمي بگيرد مردم خود را ملزم به اجراي آن مي دانند. در نظر يک دانش آموز، خدا مفهومي شبيه رئيس جمهوري فوق العاده مقتدر دارد. همان گونه که وجود يک فرد براي اداره ي کشوري لازم است، وجود يک نيروي مافوق بشري نيز براي سلطنت بر جهان و بني نوع بشر و اداره ي آن ضرورت دارد.
از طرف ديگر، دانش آموز فکر مي کند که رؤساي کشورها در نتيجه ي انتخاب يا رضايت افراد ملت بر سرکار مي آيند، در صورتي که وجود خدا ذهني و روحي است، يعني وجود او را ذهن درمي يابد و نمي شود رويتش کرد، و ازکجا معلوم که افراد بشر خدا را در ذهن خود نيافريده باشند! اين فکر دانش آموز را گيج و مبهوت مي کند و وي از خود مي پرسد آيا واقعاً خدايي وجود دارد؟ چگونه مي توان به وجود يا عدم وي اطمينان پيدا کرد؟ دراين حال ممکن است دانش آموز تمام اشکالات عقلي وجود خدا را دور بيندازد و هستي وي را بي چون و چرا بپذيرد و حاضر به بحث درباره آن نشود و بگويد جهان آفريدگار و مدير مدبري لازم دارد، خدا هست و من نمي خواهم عقيده و ايمان خود را با انديشه ها و تصورات گوناگون متزلزل سازم؟ در اين حال وي معرفتي آميخته به حيرت دارد.
روزي همين جوان در يکي ازکتب مقدس مي خواند که دين بايد مستدل و معقول (3) باشد. در حاشيه آن نيز ملاحظه مي کند که نوشته اند: معقول در اصطلاح امروز يعني مطابق اصول عقلي. دراين جا وي اندکي به فکر فرو مي رود و در مي يابد که عقل بشر بزرگ ترين وسيله ي قبول ديانت است. سپس اين شخص تحصيلات و تجارب خود را ادامه مي دهد و در نتيجه مردي متدين و با ايمان بار مي آيد. خدا را نيک مي شناسد و ايمان راسخي پيدا مي کند و با روح و عقلي سازگار براي قبول و اجراي اوامر الهي آماده مي شود و به جرگه مردان خدا درمي آيد، و به انجام دادن کارهاي نيک رغبت فوق العاده اي نشان مي دهد و درکارهاي خود با طبيعت و آفريدگار آن نزديک مي شود، زيرا در منطق درست نمي توان آفريدگار را از طبيعت جدا کرد.
انسان در روي زمين انواع مختلف جانوران وگياهان را مشاهده مي کندکه هر يک به نوبه ي خود دليل بارزي بر هستي پروردگار است. انواع جانوران بسيار زياد است و اگر آماري از آنها بگيريم عددي نجومي به دست مي آيد.گياهان روي زمين نيز از دويست هزار نوع تجاوز مي کند.
با وجود اين تنوع، ميان هر يک از انوع نظم و ترتيب مخصومي وجود دارد. اگر يک نوع از ميليون ها نوع حيوان را فرض کنيم مي بينيم که هرنوع به چندين گروه و هرگروه به چندين دسته منشعب شده است، ولي همه آن ها خواص مميزه نوع کلي را حفظ کرده اند. مثلاً يک دارکوب با افراد انواع دارکوب شباهت زيادي دارد تا انواع و خانواده هاي ديگر پرندگان.
پس شکل انواع جانوران تصادفي و بدون نقشه نيست، بلکه شباهت يا مغايرت انواع مختلف آن ها از روي نظم و ترتيب و حکمت و مشيتي به وجود آمده است. اگر از يک ماده پروتوپلاسم حيوانات گوناگوني توليد مي شود که مشابهت و مغايرت آن ها روي نظم و ترتيب و مشيتي مدبرانه صورت مي گيرد، پس دست خدا و آفريدگار بزرگي در پس پرده وجود دارد که اين همه تنوع و نظم و ترتيب را در عالم ماده ايجاد و راهنمايي مي کند، و منطق مي گويد که اين اختلاف انواع از روي حکمتي عاليه و نقشه اي درست به وجود آمده، (4) و در همه اختلافات و تشابهات برنامه منظمي منظور شده و تصادف و عوامل محيط در ايجاد آن ها تأثيري نداشته است.
همان منطقي که نشان مي دهد انسان قادر به ساختن اشياي شگرفي مي باشد، ما را به قبول اين امر وادار مي کند که جسم زنده، يعني مهم ترين عجايب، را هوش و تدبير فوق العاده اي به وجود آورده و اختلافات موجود کنوني و تغييرات سابق و فعلي چندان مهم نيست. مهم اين است که هر يک از انواع از يک موجود نخستين به وجود آمده و آن موجود نخستين مخلوق آفريدگار بزرگ است.
هنگامي که درکتب آسماني مي خوانيم که خدا انسان و جانوران و گياهان را آفريده و با ميل و رضا آن را باور مي کنيم، علتش اين است که اين گفته را با طبيعت هماهنگ مي يابيم. اين کتاب ها متون علمي نيستند، ولي مباني حقيقي علمي را به دست ما مي دهند،(5) من عقيده ي محکم و ثابتي دارم که کشفيات طبيعي و تحولات علمي هرگز نمي توانند تزلزل و رخنه اي بر اساس آن وارد سازند، و آن اين که آفريدگار طبيعت همان خدايي است که درکتاب هاي مقدس ذکر شده و همين خداست که با من به ميانجيگري کوه ها و درياها و آسمان ها سخن مي گويد و اين بانگ اوست که از مناظر زيباي طبيعت و مرغزارهاي سرسبز و خرم پر از وحوش و طيور برخاسته، گوش جانم را مي نوازد.
پينوشتها:
1- Russell Lowell Mixter.
2- داراي درجه يM. S. از دانشگاه دولتي ميشيگان، دکتر در فلسفه از دانشگاه ايلينويز، استاد جانورشناسي و رئيس دايره علوم درکالج وتن، عضو آکادمي علوم ايلينويز، از 1951 تا 1954 رئيس انجمن دانشمندان امريکا، متخصص در ماکروفاژهاي بافت پيوندي، عنکبوت تپه هاي سياه، و تکامل.
3- reasonable.
4- قرآن مجيد نه تنها درباره ي اختلاف انواع جانوران، حتي درباره اختلاف شعب و قبايل و الوان و السنه ي بشر يعني شاهکار آفرينش نيز وجود حکمت بالغه اي را بيان مي فرمايد: « وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِلْعَالِمِينَ» (روم: 22 )؛ يعني: « و از آياتش آفرينش آسمان ها و زمين و اختلاف زبان هاي شما و رنگ هاي شماست همانا در اين آياتي است براي دانايان » و « يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ » (حجرات: 13)؛ يعني: « اي مردم ما شما را از نري و ماده اي آفريديم و شما را شاخه ها و
تيره هايي گردانيديم تا آشنايي حاصل کنيد، همانا گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست، هرآينه خدا داناي آگاه است ».
5- خداوند متعال به وسيله ي پيامبر بزرگوار اسلام، که البته رسول خدا بود نه متخصص گياه شناسي، در قرآن کريم مي فرمايد: « وَأَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَوَاقِحَ » ( حجر: 22 )؛ که اشاراتي است به تلقيح گياهان گلدار به وسيله ي باد، چه لاقح به معني آبستن کننده آمده است.
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}